..... پـا تــــــــکــــــــــــــــ

... ما با انقلاب اسلامی خود، به آنها پاتکی سخت زدیم...

..... پـا تــــــــکــــــــــــــــ

... ما با انقلاب اسلامی خود، به آنها پاتکی سخت زدیم...




بـــلایـــی دیــــگر در راهــســـتــــــ . . .

کودک بودم ، همان موقع هایی که شلوار لی زده بود تو پوز شلوارای گشاد پارچه ای...


کودک بودم ، همان موقع هایی که شلوار لی زده بود تو پوز شلوارای گشاد پارچه ای و مانتوهای اِپُل دار رقیب نداشت. همان زمان هایی که دیگر مردم طرز حرف زدنشان، طرز راه رفتنشان، طرز لباس پوشیدنشان، طرز خرج کردنشان و... داشت فرق می کرد.

کودک بودم دیگر...چند سالی گذشت تا همه اینها فرق کرد . دهه هشتاد شروع می شد. نوجوان بودم، همان موقع ها که صدای اطرافم را خوب می شنیدم، تازه خیلی از مردم و علما نگران این شده بودند که تو بحبوحه این فرق کردن ها، چرا حجاب نوامیس ما هم به کلی تغیر کرده؟ یادم هست آن روزهایی که بعضی خانم ها- ی هنجارشکن- عمداً جوراب نمی پوشیدند به بهانه مد، یا بعد که روسری هاشان از عقب و جلو کوتاه تر می شد باز هم به بهانه مد، داد امام جمعه شهر بلند می شد اما خبری از عکس العمل جدی مردم و یا برنامه فرهنگی دقیق و یا هر چیزی برای جلوگیری از این آسیب، نبود.

تقصیر اول ، گردن دختران ما نبود؛ مقصر اول خانواده ها هم نبودند، انتظاری هم از دولت و مجلس و شهرداری و شورا هم نبود.

باید پذیرفت مقصر اول مردم و مومنین آن شهر بودند که با دیدن این بدعت های شاخدار، در آغاز این هیاهوها هیچگاه لسانی و چهره به چهره به آن تعداد اندک هنجار شکن، تذکر مهربانانه و از روی خیرخواهی ندادند تا بلکه جلوی رویش این خار گرفته شود. حالا که 20و اندی سال از عمر این خار مغیلان که تمام باغ ما را فرا گرفته می گذرد، ما، مردم و همه ی دلسوزان دینی، کاسه چه کنم چه کنم به دست گرفته ایم و تقصیرها را پاس کاری می کنیم.

اینها را ننوشتم که مقصران را معرفی و کارهای خوب انجام شده را تخطئه کنم بلکه این تنها یک مثال بود و من همه اینها را گفتم تا همین چند سطر را بنویسم. همین چند سطر:

مردم! روزه خواری در ملاعام و شکستن حرمت ماه خداوند برای عده اندکی این روزها تبدیل به عادت شده و هنجارشکن علناً در زیر آفتاب داغ تابستان - جلوی چشم آن کارگری که با دهان روزه بنایی می کند یا آن کودک تازه بالغ که برای خوردن قطره ای آب دارد هلاک می شود-  به راحتی آب می خورد، غذا می لمباند و سیگار می کشد وبه ریش ما می خندد.

--- مبادا بار دیگر سهل انگاری کنیم و فقط نظاره گر باشیم و فقط سری تکان بدهیم تا این ویروس مانند بدحجابی به جان ما و نسل ما بیافتد و سالها بعد، نسلهای بی خبر آینده ماه مبارک را از تقویم ها حذف کنند.

--- مبادا باز هم منتظر باشیم تا بغل دستی مان اول تذکر بدهد بعد ما. باید باور کنیم که اولین راه غلبه بر آن تعداد اندک هنجارشکن تذکر لسانی است.

--- مبادا باز هم گول ژست روشنفکری و آزادی بی حد و مرز و مُد و ... را بخوریم که شیطان آرام آرام رخنه می کند.

پناه بر خداوندِ رمضان از روزی که این بلا فراگیر شود درحالی که ما به آنچه در توانمان بود (ولو یک تذکر) عمل نکرده باشیم. آنگاه است که پروردگار حق دارد آن عذابی که بر قوم عاد نازل کرد بر ما نازل کند.

پناه بر خدا…


منبع : وبلاگ انقلاب ما ---- http://enghelabema.blog.ir


نظرات  (۹)

۲۳ مرداد ۹۲ ، ۰۰:۱۵ علی متین فر

ممنون حسین جان!

تجربه خوبی رو تو بلاگ برات آرزومندم!

به قول یارو گفتنی......یسسسسسسسسسسس

 

۲۲ مرداد ۹۲ ، ۲۳:۵۵ سهیل حاجی پور
سلام برادر

به سلامتی انشا الله قدم نو رسیده (وبلاگت) مبارک

انشا الله چرخش برات بچرخه

موفق باشی 
یاعلی
۲۲ مرداد ۹۲ ، ۲۰:۵۷ دولت کریمه
سلام با ادرس جدید لینک شدید
۲۲ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۵۸ حسین منسوجی
جناب آقای متینه علیفر.......
خودم با این مطلبت خیلی حال کردم ....
خیلی.....
۲۲ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۵۳ ...:: بخاری ::...
سلام.
خیلی خوشحالم که اومدید بیان :)
(ینی قشنگ حالشو ببر خخخ)
لینک تصحیح شد.
یاعلی.
پناه برخدا...
توی بلاگ مردم میگی آدرس تنها خالق عوض شده؛ آدرس جدیدتم بذار...
درضمن این مطلب که تاریخ مصرفش گذشته!!
جدید بذار.
اسم بلاگتم قشنگه
واقعاً ذوق کردن داشت...
:)
خدایا گاهی میان وسعت دستان خالی ام حس میکنم دار و ندارم نگاه توست
لینک شدید
ممنون
پاسخ:
خواهش میکنم.....

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">